⓿⏝⓿عاشق يك لحظه نگاهت ⓿⏝⓿

به نام انكه اگرحكم كند همه محكوميم وماراحكم كرد از ازل به عشق ومحكوميم به عاشقانه زيستن

زندگی را از درختان بیاموز ...

شکست را بپذیر و دوباره جوانه بزن
!
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:16 توسط شیدا| |

خدایـــا وقـتـی دلــــت میـگیـره چـی کــار مـیکـنی؟

میــری یـه گـوشـه میـشیـنی و گـریـه مـیکـنی؟

هــی با نـگــات بــازی میـکـنی کــه یــادت بــره میـخواسـتـی گـریه کـنـی؟

یـه لـیـوان آب میـخـوری کــه بغـضـتـو بـفـرسـتـی پــایـیـن؟

یــادت مـیـاد خدایـیــــو بـایـد همـــیشـــــه تـــنــــهـــا بـاشـی....

خدایـــــا نمـیـدونـــی مــــن ایــن روزا چـقدر خــــــــــــــــدا بودم
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:13 توسط شیدا| |

خدایا

دستی را در دستم قرار بده..


که پاهایش با دیگری نرود...
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:11 توسط شیدا| |

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:10 توسط شیدا| |

اگه به زور با نفر قبلی دوستت کنن کدوم گزینه رو انتخاب میکنی؟

از عشقش هلاک میشم

اصلا نیازی به زور نیست خودم با تمام وجود دوسش دارم

به خودم میرسم که وقتی منو میبینه خوش تیپ باشم

با ماشین زیرش میکنم تا از دستش راحت شم

از خونه شوتش میکنم بیرون

براش اواز می خونم تا عاشقم بشه

از وحشت استخونام منفجر میشن اگه با این باشم

قلبمو میزارم کف دستش

کلی قر میدم از خوشحالی

بهتر از این نمیشه

از خوشحالی ***** میگیرم

بهش میگم دوستت دارم

بهش میگم برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 11:55 توسط شیدا| |




 

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 11:23 توسط شیدا| |

دستانت را ،
در برابرم مشت می کنی . . .
میپرسی گل یا پوچ ؟
در دلم می گویم :
فقط دستانت . . .

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 10:52 توسط شیدا| |

عمریست که ویران شده ام ، ساکت و سرد و پریشان شده ام ، تا تو آیی و مرا دریابی ، من اسیر شب طوفان شده ام .

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 10:43 توسط شیدا| |

میخواهم جشنی بگیرم
به وسعت وشکوه تنهایمان
شلوغش نمیکنم
من و تو حضورمان کافیست
نمیخواهم چشمی بر با هم بودنمان خیره شود
میخواهم کمی برای هم دلبری کنیم
دعوتم را قبول کن ساعت دوست داشتن ::کنار ساحل دریا

 

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 10:42 توسط شیدا| |


نمی هراسم
از اینکه این همه دعا میکنم اما
تو نصیب باور خیالی من هم نمیشوی
میدانم لحظه ی آخر سر میرسی
درست جایکه خداوند نزدیک میشود
یادت باشد
خدا عاشقان را بی اندازه دوست دارد

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 10:41 توسط شیدا| |


کنار بزن سیاه لشکر جدایی هارا
بوسه ها را صف کن
میخواهم قیامت کنی
دوباره در دلم میخواهم
دوباره عاشق شوم
وجان دهم در هوای تو
فقط کمی واقعی تر باش که خیال من باورش بشود
حضورت خیالی نیست

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 10:33 توسط شیدا| |

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 9:43 توسط شیدا| |

عابر شهر چشاتم دل من اهل ریا نیست اونی که مثل تو باشه حتی توی قصه ها نیست.

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 9:42 توسط شیدا| |

زندگی میگذرد . . .

سال ها دل غرق آتش بود و خاکستر نداشت

بازکردم این صدف را بارها گوهر نداشت

از تهیدستی قناعت پیشه کردم سال ها

زندگی جز شرمساری مایه ای دیگر نداشت

هرکجا رفتم به استقبالم آمد بی کسی

عشق در سودای خود چیزی از این بهتر نداشت

بارها گفتی ولی از ابتدای عاشقی

قصه سرگشتگی‌هایت مگر آخر نداشت

سالها بر دوش حسرتها کشیدم بار عشق

هیچ دستی این امانت را ز دوشم برنداشت

کاش می آمد و می دیدم که از خود رفته ام

آنکه عاشق بودنم را یک نفس باور نداشت

آسمان یک پرده از تقدیر را اجرا نکرد

گویی از روز ازل این صحنه بازیگر نداشت

ناله ما تا به اوج کبریا پرواز کرد

گرچه این مرغ قفس پرورده بال و پر نداشت . . .

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 9:1 توسط شیدا| |

 عکس   یادم هست . . . یادت نیست . . .

روز پاییزی میلاد تو در یادم هست  / روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من / در شب آخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست  / نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست

یادم هست …. یادت نیست

خواب روزانه اگر در خور تقدیر نبود / پس چرا گشت شبانه ، دربه در،یادت نیست

من به خط و خبری از تو قناعت کردم / قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید / کوزه ای دادمت ای تشنه, مگر یادت نیست

تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی / باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل / آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

یادم هست …. یادت نیست

نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت 8:58 توسط شیدا| |


Power By: LoxBlog.Com